آنکه چشمانی گریان دارد. توضیح مرحوم دهخدا در حاشیه فهرست و لف نوشته اند: گریه چشم نیست گربه چشم است: ابا سرخ ترکی بدی گربه چشم که گفتی دل آزرده دارد بخشم. (فردوسی) اما در جامع الحکمتین ص 84 آمده: گویم رسم مردم آنست که او زنده خندنده است یا زنده گرینده چشم. و بنابرین گریه چشم بجای خود صحیح است
آنکه چشمانی گریان دارد. توضیح مرحوم دهخدا در حاشیه فهرست و لف نوشته اند: گریه چشم نیست گربه چشم است: ابا سرخ ترکی بدی گربه چشم که گفتی دل آزرده دارد بخشم. (فردوسی) اما در جامع الحکمتین ص 84 آمده: گویم رسم مردم آنست که او زنده خندنده است یا زنده گرینده چشم. و بنابرین گریه چشم بجای خود صحیح است
کسی که مردمک عمودی دارد. کاس. ازرق. زرقاء. زاغ چشم. کبودچشم: صالح گفت: چه خواهید؟ گفتند: آن خواهیم که از این کوه سنگ خارا شتری بیرون آوری ماده با بچۀ سرخ موی و گربه چشم. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی). ابا سرخ ترکی بدی گربه چشم تو گفتی دل آزرده دارد به خشم. فردوسی. و آن شتربان مردی سرخ مو و گربه چشم. (قصص الانبیاء ص 152). (به) بخت النصر گفتند چون هفت ساله شد به غایت باقوت بود ولیکن آبله رو و گربه چشم و بر سر مو نداشت. (قصص الانبیاء ص 179). دگر ره یکی روسی گربه چشم چو شیران به ابرو درآورده خشم. نظامی
کسی که مردمک عمودی دارد. کاس. ازرق. زرقاء. زاغ چشم. کبودچشم: صالح گفت: چه خواهید؟ گفتند: آن خواهیم که از این کوه سنگ خارا شتری بیرون آوری ماده با بچۀ سرخ موی و گربه چشم. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی). ابا سرخ ترکی بدی گربه چشم تو گفتی دل آزرده دارد به خشم. فردوسی. و آن شتربان مردی سرخ مو و گربه چشم. (قصص الانبیاء ص 152). (به) بخت النصر گفتند چون هفت ساله شد به غایت باقوت بود ولیکن آبله رو و گربه چشم و بر سر مو نداشت. (قصص الانبیاء ص 179). دگر ره یکی روسی گربه چشم چو شیران به ابرو درآورده خشم. نظامی
کنایه از بخیل و ممسک باشد. (برهان) (غیاث) (انجمن آرا). حریص: مرغیم گنگ و مور گرسنه چشم کس چومن مرغ در حصار نکرد. خاقانی. ز من مرنج چو بسیار بنگرم سویت گرسنه چشمم و سیری ندارم از رویت. سعدی. این گرسنه چشم بی ترحم خود سیر نمیشود ز مردم. سعدی. ز گرم خوردن حلوای بوسه معذورم گرسنه چشم نیارد از این نواله گذشت. سنجر کاشی (از آنندراج). ، مردم فقیر و گدا. (برهان) (غیاث) (انجمن آرا) ، کنایه از مردمی هم هست که از قحط و غلا برآمده باشند. (برهان) : این گرسنه چشمان که نگشتند ز تو سیر خون باد هر آن لقمه که از خوان توگیرند. باقر کاشی (ازآنندراج)
کنایه از بخیل و ممسک باشد. (برهان) (غیاث) (انجمن آرا). حریص: مرغیم گنگ و مور گرسنه چشم کس چومن مرغ در حصار نکرد. خاقانی. ز من مرنج چو بسیار بنگرم سویت گرسنه چشمم و سیری ندارم از رویت. سعدی. این گرسنه چشم بی ترحم خود سیر نمیشود ز مردم. سعدی. ز گرم خوردن حلوای بوسه معذورم گرسنه چشم نیارد از این نواله گذشت. سنجر کاشی (از آنندراج). ، مردم فقیر و گدا. (برهان) (غیاث) (انجمن آرا) ، کنایه از مردمی هم هست که از قحط و غلا برآمده باشند. (برهان) : این گرسنه چشمان که نگشتند ز تو سیر خون باد هر آن لقمه که از خوان توگیرند. باقر کاشی (ازآنندراج)
بزرگ چشم. (منتهی الارب). علی (بن ابیطالب) مردی بود معتدل قامت ضخم شکم سخت عظیم، سپید، سر و ریش بزرگ داشت چنانکه همه سینه بپوشانیدی و گران چشم بود، اما نیکوروی بود و با هیئت و موی بسیار بود بر سینۀ وی. (مجمل التواریخ و القصص) ، بدچشم. (ناظم الاطباء) ، مرادف ستورچشم. (آنندراج)
بزرگ چشم. (منتهی الارب). علی (بن ابیطالب) مردی بود معتدل قامت ضخم شکم سخت عظیم، سپید، سر و ریش بزرگ داشت چنانکه همه سینه بپوشانیدی و گران چشم بود، اما نیکوروی بود و با هیئت و موی بسیار بود بر سینۀ وی. (مجمل التواریخ و القصص) ، بدچشم. (ناظم الاطباء) ، مرادف ستورچشم. (آنندراج)
دهی است از دهستان بخش نمین شهرستان اردبیل، واقع در 22هزارگزی خاور اردبیل و 15هزارگزی راه اردبیل به آستارا. هوای آن معتدل، دارای 503 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه سقرچی و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان بخش نمین شهرستان اردبیل، واقع در 22هزارگزی خاور اردبیل و 15هزارگزی راه اردبیل به آستارا. هوای آن معتدل، دارای 503 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه سقرچی و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
کور. نابینا. (از فهرست ولف) : ز لشکر دو بهره شده تیره چشم سر نامداران ازو پر ز خشم. (شاهنامۀ فردوسی چ بروخیم ج 2 ص 329). اشعار پند و مدح بسی گفته است آن تیره چشم شاعر روشن بین. ناصرخسرو
کور. نابینا. (از فهرست ولف) : ز لشکر دو بهره شده تیره چشم سر نامداران ازو پر ز خشم. (شاهنامۀ فردوسی چ بروخیم ج 2 ص 329). اشعار پند و مدح بسی گفته است آن تیره چشم شاعر روشن بین. ناصرخسرو
مجموع اغشیه و پرده هایی که کره چشم را احاطه کرده اند و از خارج بداخل عبارتند از: صلبیه که در قسمت جلو چشم قرنیه را میسازد، مشیمیه که در قسمت جلو چشم عنبیه را میسازد، شبکیه که حساس ترین قسمت چشم است
مجموع اغشیه و پرده هایی که کره چشم را احاطه کرده اند و از خارج بداخل عبارتند از: صلبیه که در قسمت جلو چشم قرنیه را میسازد، مشیمیه که در قسمت جلو چشم عنبیه را میسازد، شبکیه که حساس ترین قسمت چشم است